خب برای پاسخ به سوال بالا ابتدا باید ببینیم موکاپ چیست؟
موکاپ ها به صورت تعریفی مدل هایی هستند که برای ارائه، توضیح دادن و موشکافی، آزمایش و بهبود ایده ها و مفاهیم، توسط طراحان ساخته می شوند. طراحان به ایده ها و محصولات خود توسط موکاپ ها تجسم عینی می بخشند، جنبه های زیبایی شناختی آن را برجسته می کنند و نتیجه عملکردشان را برای مشتریان بالقوه یا کارفرمایان، توضیح می دهند. درست کردن یک موکاپ برای محصول یا یک ایده؛ به درک مشترک و فرآیند تولید آن بین طراحان، کارفرمایان یا سهامداران و کاربران یا مشتریان، کمک بی نظیری می کند.
آیا موکاپ ساختن ارزشش را دارد؟
موکاپها در فرآیند طراحی تجربه کاربری (UX) بسیار ارزشمند هستند. طراحان می توانند قبل از شروع پروژه، جنبه های بصری خروجی نهایی آن پروژه را، آزمایش کنند. ورود به فرآیند ساخت واقعی محصول بدون موکاپ می تواند پرهزینه و زمان بر باشد. موکاپ یک محصول به طراحان اجازه می دهد به سرعت تغییرات مد نظرشان را اجرایی کنند و خیلی سریع نتیجه ایده پردازی های جدید را ببینند. از دیگر مزایای موکاپ می توان به عرضه بهینه محصول در بازار اشاره کرد.
بسیار مشابه با نمونه اولیه (Prototype) موکاپ هایی که برای آزمایش قابلیت های یک محصول، استفاده می شوند از اصلاحات پرهزینه و زمان بر در مراحل پیشرفته تر یک پروژه، جلوگیری می کنند.
موکاپ ها به طراحان کمک می کنند تا تست های قابلیت استفاده (Usability) را سریع تر انجام دهند و بتوانند در این زمینه با سهامداران یا کاربران بهترین همکاری را داشته باشند.
به عنوان یک مثال واضح در دنیای واقعی از اهمیت موکاپ ها می توان به مورد مایکروسافت و ویندوز 8 اشاره کرد. در سال 2012 مایکروسافت نسخه جدیدی از سیستم عامل مشهور خود، ویندوز 8 را منتشر کرد. مایکروسافت تغییرات زیادی را به نسبت نسخه قبلی در ویندوز 8 اعمال کرده بود، مانند حذف منوی استارت و اضافه کردن یک صفحه استارت جدید و... . این تغییرات باعث بیگانه شدن کاربران و بازخوردهای منفی و شکست تجاری ویندوز 8 شد. داشتن یک موکاپ خوب و انجام تست های اولیه بازاریابی با آن و درست کردن نمونه های اولیه (Prototype) می توانست بسیاری از این مشکلات را قبل از عرضه نهایی آن نسخه، رفع کند. در نهایت مایکروسافت هنگام انتشار ویندوز 8.1 در سال 2013 ابتدا یک موکاپ جامع از آن را به گروهی از خبرگان و مشتریان وفادار عرضه کرد و به تست بازخوردها پرداخت، در نتیجه انتشار ویندوز8.1 کمی از شهرت بد نسخه قبلی کاست و با موفقیت نسبی همراه بود، اما در نهایت نسخه ویندوز 8 به شهرت مایکروسافت لطمه زد.
در آخر باید گفت، موکاپ ها می توانند کارآیی فرایند توسعه یا انتشار محصول را به شدت افزایش دهند، با داشتن یک موکاپ و بازخورد گرفتن از آن یک دستورالعمل روشن و مشخص برای شما تدوین خواهد شد. امروزه موکاپ را جزء اسناد ضروری تیم های طراحی و توسعه، قرار دادهاند.
موکاپ در مقایسه با وایرفریم(Wireframe) پروتوتایپ(Prototype) و اسکچ (Sketch)
برخی از طراحان از کلمات موکاپ – پروتوتایپ – اسکچ و وایرفریم به جای یکدیگر استفاده می کنند. این خطای واضحی است زیرا همه اینها تفاوت هایی با یکدیگر دارند:
اسکچ یا اسکیس: در حقیقت به نقشههای اولیهای که طراحان برای تولید ایده، یادداشت و ارتباط با یکدیگر، درست میکنند اسکچ میگویند. در حالی که شما می توانید یک "موکاپ" را "اسکچ" کنید، یعنی طرح اولیه نقشه مانندی از موکاپی که در ذهن دارید بکشید. اساساً اسم "اسکچ" به معنی نقاشی ساده است در حالی که موکاپ بیشتر به کلمه "ماکت سازی" نزدیک است.
وایرفریم (Wireframe): وایرفریم ها نمایش های تصویری ساده ای هستند که بر روی چیدمان (Layout) یک محصول تمرکز دارند. طراحان از وایرفریم ها برای نشان دادن ایده ها یا پیشنهاداتشان، برای برنامه ها، صفحات وب، محصولات اینترنتی و... استفاده می کنند. وایرفریم ها شامل رنگ آمیزی تعیین شده یا عناصر دقیق طراحی نیستند. آنها در حقیقت سیاه مشقی برای ایده های طراحان هستند.
پروتوتایپ (Prototype): به پروتوتایپ در فارسی "نمونه اولیه" هم می گویند هرچند اصطلاح انگلیسی آن جا افتاده است. پروتوتایپ ها مدل های تجربی و تعاملی یک محصول هستند، پیش از عرضه عمومی به بازار. طراحان از آنها برای آزمایش نحوه تعامل کاربران با محصول، یا شناختن اشکالات محصول نهایی، استفاده می کنند.
موکاپ یا ماکآپ: موکاپ ها نمایش های تصویری از محصول نهایی یا رابط کاربری (UI) محصول هستند. آنها ممکن است به محصول اصلی وفادار باشند و مشابهت 100% داشته باشند یا ممکن است با محصولی که در نهایت به دست مشتری می رسد تفاوت هایی داشته باشند. موکاپ ها شامل رنگ آمیزی، متن، و سایر عناصر بصری هستند. طراحان از آنها برای به نمایش گذاشتن ظاهر و عملکرد یک محصول استفاده می کنند.
چه زمانی طراحان باید از موکاپ استفاده کنند؟
معمولاً طراحان از موکاپ ها در مراحل نمونه سازی استفاده می کنند اما این یک قاعده همیشگی نیست! موکاپ ساختن یکی از مراحل طراحی محصول است و بسته به فضای ذهنی طراح آن محصول می تواند در هر زمانی ارائه شود.
معمولاً طراحان در اولین مراحل تست های قابلیت استفاده (Usability) به ساختن موکاپ رو می آورند، ساخت موکاپ محصول در این مرحله به طراحان کمک می کند عناصر بصری خاص یک برنامه یا محصولشان را به واقعی ترین شکل ممکن ببینند و از نکاتش برای مراحل بعدی طراحی محصول، ایده بگیرند. این عناصر می توانند شامل انتخاب فونت، پالت رنگ و دیدن بافت و جنس محصول (در زمانی که محصول فیزیکی باشد)، باشند. به عنوان مثال یک طراح ممکن است دو نسخه از یک رابط کاربری اپلیکیشن را به صورت موکاپ درست کند تا منبعی برای اجرای تست A/B داشته باشد.
در فاز محصول نهایی، تیم طراحی موکاپ را به عنوان ابزاری برای بازاریابی یا برای ارائه به تیم مارکتینگ محصول، می سازد. این مرحله بسیار دقیق است و ظاهراً از فرآیند طراحی محصول جدا است. در این مرحله هدف از ساخت موکاپ تبلیغ و فروش محصول است.
به عنوان مثالی از دنیای واقعی: اپل برای ارائه نسخه های جدید از سیستم عامل خود MacOS از موکاپ های چشم نوازی استفاده می کند. این موکاپ ها به مشتریان و کاربران وفادار اپل نمایشی تصویری و قابل درک از نحوه عملکرد و شکل و ظاهر نسخه جدید سیستم عامل می دهد. اپل به طراحی موکاپ های متحرک و عالی از محصولاتش، مشهور است و برای اثرگذاری بیشتر از رسانه های دیجیتال نیز برای نمایش هرچه بیشتر موکاپ محصولاتش استفاده می کند.
انواع موکاپ
موکاپ ها از انواع خیلی ساده آن، تا ویدیوها و نمایش های بسیار دقیقی که توسط کمپانی های بزرگ ساخته می شود، هرکدام مزایا و معایب خودشان را دارند. هر نوع موکاپ جایگاه خودش را در فرآیند طراحی محصول دارد.
موکاپ کم دقت (Low-Fidelity) چیست؟
موکاپ های کم دقت یا غیر وفادارانه نمایش ساده ای از محصول موردنظر هستند. آنها ممکن است تنها چند قابلیت یا عملکرد برنامه ریزی شده از نسخه نهایی را ارائه دهند. موکاپ های کم دقت می توانند فیزیکی یا دیجیتالی باشند و محدود به فیزیکی یا دیجیتالی بودن محصول نهایی نیستند. به عنوان مثال یک طراح می تواند از کاغذ و قلم و یک سری اسکچ دستی برای موکاپ یک اپلیکیشن موبایل استفاده کند یا می توان یک فایل تصویری شامل طرح های سه بعدی یک موبایل را به عنوان موکاپ ارائه کرد.
برخی از طراحان چندان طرفدار درست کردن موکاپ کم دقت یا غیروفادار نیستند. با این حال نمیتوان منکر قدرت این نوع موکاپ شد. گاهی برای باز شدن گره ذهنی یک طراح یا سرمایه گذار تنها چیزی که نیاز دارد یک قلم و کاغذ است!
نکات مثبت موکاپ های کم دقت (Low-Fidelity)
- ارزان و سریع تولید می شوند. طراحان می توانند با استفاده از دم دستی ترین ابزارها مثل خودکار و کاغذ یا نرمافزار هایی مثل Canva موکاپ بسازند.
- برای آزمایش و ایجاد تغییرات مداوم بسیار عالی است. موکاپ های Low-Fidelity به راحتی قابل تغییر هستند. آنها به سادگی قابل حاشیه نویسی، اصلاح یا حذف و ساختن مجدد هستند.
- در دسترس همه است. طراحان، مشتریان یا کاربران آزمایشی میتوانند از ابزارهای ساده ای مثل نوشت افزار یا نرم افزار برای تغییر دادن این نوع موکاپ استفاده کنند. همچنین همه می توانند در ساخت موکاپ های کم دقت مشارکت کنند و مشارکت تیمی در آن بسیار آسان است.
- تمرکز بر اصول و زمینه اصلی محصول. نسخه های کم دقت موکاپ بیشتر از آنکه وارد جزئیات کم اهمیت شوند بر سلسله مراتب بصری و عناصر کلیدی محصول تمرکز دارند.
- موکاپ Low-Fidelity نمایه سریع و گسترده ای از محصول را ارائه می دهد. تیم طراحی با داشتن این نوع از موکاپ می تواند به راحتی بر روی محصول به عنوان یک "هدف کلی" تمرکز کند و از حواس پرتی جزئی در فرآیند طراحی جلوگیری خواهد شد.
- قدرت بالا در برانگیختن انتقادات و پیشهادات. وقتی یک کاربر نسخه توسعه یافته نهایی یک محصول را می بیند که برای ساخت آن کار و انرژی زیادی صرف شده، شاید انتقاد کردن برای او سخت تر شود. این را با یک نقاشی ساده مقایسه کنید؛ کاربر در این حالت می تواند راحت تر بازخورد دهد.
معایب موکاپ های کم دقت (Low-Fidelity)
- فقدان واقع گرایی. با توجه به اینکه این نوع موکاپسازی بسیار ابتدایی است، ممکن است کاربران برای درک آنها دچار مشکل شوند. نتایج تستهای رایج روی این گروه از موکاپها می تواند غیرقابل اعتماد باشد!
- می تواند مسائل پیچیده را بیش از حد ساده سازی کند. اگرچه موکاپ های غیروفادار محصولات می تواند درک مشترک همه افراد از محصول نهایی را بالا ببرد اما این خطر وجود دارد که مسائل پیچیده طراحی و نحوه کار محصول بیش از حد ساده به نظر برسند.
- کاربران باید از تخیل خود استفاده کنند. موکاپ های کم دقت اغلب انتزاعی و ناقص هستند. کاربران یا بینندگان باید جزئیات را در ذهن خود تصور کنند تا به تجسم نهایی محصول برسند.
موکاپ با کیفیت (High-Fidelity) چیست؟
موکاپ های با کیفیت بالا یا وفادارانه از نظر ظاهری شباهت زیادی به محصول نهایی دارند. گاهاً یک رندر دقیق دیجیتالی هستند یا شاید یک نمایش بصری جذاب سه بعدی. این نوع موکاپ در مقایسه با یک موکاپ غیروفادار از کیفیت بالاتری برخوردار است و معمولاً در ساخت آن از ابزارهای پیشرفته استفاده می شود.
مزایا موکاپ های وفادارانه (High-Fidelity)
- درگیرکننده و جذاب هستند. مشتریان یا حتی سرمایه گذاران در یک پروژه پس از دیدن یک موکاپ با کیفیت می توانند شاهد تحقق چشم اندازهای خود باشند و ارزیابی های واقعی تری را به دست بیاورند. مشتریان با یک موکاپ با کیفیت می توانند به سرعت متوجه شوند که آیا انتظارات، خواسته ها و نیازهای آنها برآورده شده است یا خیر.
- تست های آنها بسیار قابل اعتماد است. کاربران با داشتن موکاپ های High-Fidelity می توانند اطلاعات معتبر و بسیار ارزشمندی درباره محصول به دست بیاورند. اگر یک موکاپ کاملاً مطابق با محصول اصلی باشد تیم طراحی می تواند بهتر درک کند که کاربران چگونه به آن محصول بازخورد خواهند داد.
- تمرکز بالایی روی جزئیات دارد. زمانی که یک طراح نیاز به تست کردن جزئیات خاصی دارد، می تواند از این نوع موکاپ استفاده کند، برای مثال در موکاپ باکیفیت (High-Fidelity) یک رابط کاربری (UI) طراح می تواند اندازه دکمه ها یا فونت را به روشنی ببیند و تغییرات دلخواهش را در نسخه نهایی اعمال کند.
معایب موکاپ های وفادارنه (High-Fidelity)
- بسیار کند تولید می شوند. معمولاً ساخت یک موکاپ با کیفیت فرآیند زمان بری خواهد داشت. ممکن است ساخت یک موکاپ با کیفیت کل روند پروژه را کند یا متوقف کند.
- انتظارات کیفی را بالا می برد. با کیفیت بالای یک موکاپ ممکن است کاربران آزمایشی محصول، فکر کنند که محصول بهتر از چیزی است که واقعاً وجود دارد!
- مقاومت در برابر تغییر. طراحی دقیق موکاپ ممکن است ساعتها طول بکشد و پس از آن طراحان معمولاً تمایلی به تغییر آن ندارند.
- وفاداری به محصول در یک موکاپ نسبی است. سازنده موکاپ گاهی اوقات بسته به نیاز خود عناصر کم کیفیت و کیفیت بالا را با هم ترکیب می کند. به عنوان مثال، یک طراح ممکن است از یک موکاپ اولیه برای نمایش عناصر اصلی و ضروری یک رابط کاربری استفاده کند و بعداً عناصر را به صورت با کیفیت تر و با جزئیات بیشتر اضافه کند تا محصول نهایی یک نمایش همه جانبه داشته باشد. این رویکرد ترکیبی اگرچه باعث انعطاف پذیری و کارآیی بهینه می شود اما ممکن است هزینه پروژه را افزایش دهد.